بازتاب اندیشه های عرفانی فخرالدّین ابراهیم عراقی در آثار وی

پایان نامه
چکیده

از مطالعه و بررسی آثار فخرالدّین ابراهیم عراقی چنین برمیآید که به شدّت تحت تأثیر مکتب ابنعـربی میبـاشد. او از پیروان ابنعـربی است و در بسیاری از موارد، مخصوصاً در مسأله? وحدت وجود به عقاید وی نزدیک میشـود، به گونهای که او را میتـوان میراث دار وحدت وجود ابنعـربی دانست. به طور کلّی، عرفان عراقی مبتنی بر وحدت وجود است و ندای «همه اوست» را در همه جا منتشر میسـازد. وی این اندیشه را در لمعات - که پس از استماع آرای ابنعـربی در مجلس درس قونوی تدوین گردید- با ظرافت خاصّی توجیه و تقریر نمودهاست. عراقی به هر چه مینـگرد، چهره? حق را میبـیند و جز او را نمیبـیند. وی وجود را امری واحد میداند که جز او حقیقت دیگری وجود ندارد. به اعتقاد او هنگامی که حجابهـا کنار رود، سالک به حقیقت مشاهده میکـند که جز او هیچ نیست. تأکید عراقی بر موضوع خودشناسی، در اینجـا معنا می?ـابد که انسان بداند وجودی جز وجود حق وجود نداشته و هر چه هست، اوست. در این مرحله، تمامی تضّادها از بین میرود و انسان، محلّ تجلّی اسما و صفات خداوند میگـردد. این پدیده، انسانکـامل است که نمونه? کامل آفرینش میبـاشد. او انسانکـامل را برتر از تمام موجودات هستی میداند. انسانکـامل عراقی، انسانی است که از اوصاف و صفات رذیله به دور باشد و عمل صالح انجام دهد. انسانکـامل او، انسان عاشق است و به عقیدهی او فقط عاشقان شایستهی رسیدن به چنین جایگاهی هستند. عراقی عشق خدا به ذات خود را سبب آفرینش هستی میداند و معتقد است هر چه در جهان هست جلوهای از همان حقیقت واحد میبـاشد. او در بیان وحدت وجود زبانی ویژهی خود دارد. همه میگـفتند جز خدا هیچ چیز وجود ندارد، امّا او میگـوید جز عشق هیچ چیز وجود ندارد. مقصود او از عشق، همان سرچشمهی وجود است. وی اسما و صفات حق را عین ذات او میداند و میگـوید عالم مجموعهی اسمای تحقّق یافته است و هر موجودی، مظهر اسم مخصوص از نامهـای حق – تعالی- میبـاشد. او اسما و صفات را حجاب ذات خدا میداند و معتقد است ذات اقدس خداوند به وسیلهی صفات او پوشیده شده تا هیچ کس او را چنان چه هست، نبیند و نشناسد. او در بسیاری از اشعارش به تزکیه? درون و پالایش نفس و زدودن زنگارها اشاره کرده است و برای «دل» جایگاهی والا در نظر گرفتهاست و تمام ارکان عالم را متأثّر از احوالات دل میداند. در نگاه او هیچ موجودی به پای دل نمیرسد و تمام اسرار هستی را نقش بسته بر لوح دل میداند. در نگاه او، گمشدهی آدمی درون خود اوست و اگر با چشم حقیقتبـین خود نگاه کنیم، خدا را در وجود خود می?ـابیم. عراقی عارف جمالگـرا و شاهدبازی است که همه چیز را از دریچه? عشق مینـگرد و به گفته? خودش، آیین و مذهبی جز عشق ندارد. از این رو، در بیان هر مسأله? عرفانی از زبان عشق بهره میگـیرد و آن را به صورت عاشقانه- عارفانه مطرح میسـازد. به اعتقاد او، تمام عشق ها به عشق حقیقی ختم میشـود و در واقع عشق مجازی وجود ندارد و همهی عشقهـا، عشق به خداست. عشق از جمله اصلی و محوری عرفان عراقی و نگرش وحدت وجودی اوست که بدون درک و التزام آن، عملاً تمام عوامل دیگر منفعل میشـوند. از نظر او، عشق انواعی دارد و به عشق عام و عشق خاص تقسیم میشـود. او به سریان عشق در تمام موجودات عالم معتقد است و کاینات عالم را در جوش و خروش رسیدن به معشوق، اینگـونه به تصویر میکـشد: کرده عکس روی تو آیینه? دل گلشنــی بلبل جان غلغلــی در گلستــان انداختـه یک نظر کرده، خروش از عالمی برخاسته یک سخن گفته، غریوی در جهان انداختـه از سماع آن سخن مستان عشقت صبح وار جامه پاره کرده و جـان در میان انداختـه (عراقی، 1372: 6) به طورکلّی میتـوان گفت محور تمام عقاید وافکار عراقی، عشق و اصل وحدت وجود اســت کـه صورت عاشــقانهی این نظریّه را از طریق صدرالدّین قونــوی و آثار مشایخ پیشین دریافت کرده است. آیین عشق و همه اویی، بیش از هر چیز مورد علاقهی طبع عاشقپـیشهی اوست. مکتب عراقی مبتنی بر سُکر است، در حـالی که پشـتوانهی آن، تعـالیم قــرآن، حــدیث و شریعت میبـاشد؛ امّا رکـــن اصلــــی و اســاسی عــــرفان او عشـــــق میبـاشد. او مفتون و مجذوب عشق است. به گفتهی خود او: در جهان غیر عشق نپرستم عشقبازیست رســـم و آیینم از مطالعه و بررسی آثار فخرالدّین ابراهیم عراقی چنین برمیآید که به شدّت تحت تأثیر مکتب ابنعـربی میبـاشد. او از پیروان ابنعـربی است و در بسیاری از موارد، مخصوصاً در مسأله? وحدت وجود به عقاید وی نزدیک میشـود، به گونهای که او را میتـوان میراث دار وحدت وجود ابنعـربی دانست. به طور کلّی، عرفان عراقی مبتنی بر وحدت وجود است و ندای «همه اوست» را در همه جا منتشر میسـازد. وی این اندیشه را در لمعات - که پس از استماع آرای ابنعـربی در مجلس درس قونوی تدوین گردید- با ظرافت خاصّی توجیه و تقریر نمودهاست. عراقی به هر چه مینـگرد، چهره? حق را میبـیند و جز او را نمیبـیند. وی وجود را امری واحد میداند که جز او حقیقت دیگری وجود ندارد. به اعتقاد او هنگامی که حجابهـا کنار رود، سالک به حقیقت مشاهده میکـند که جز او هیچ نیست. تأکید عراقی بر موضوع خودشناسی، در اینجـا معنا می?ـابد که انسان بداند وجودی جز وجود حق وجود نداشته و هر چه هست، اوست. در این مرحله، تمامی تضّادها از بین میرود و انسان، محلّ تجلّی اسما و صفات خداوند میگـردد. این پدیده، انسانکـامل است که نمونه? کامل آفرینش میبـاشد. او انسانکـامل را برتر از تمام موجودات هستی میداند. انسانکـامل عراقی، انسانی است که از اوصاف و صفات رذیله به دور باشد و عمل صالح انجام دهد. انسانکـامل او، انسان عاشق است و به عقیدهی او فقط عاشقان شایستهی رسیدن به چنین جایگاهی هستند. عراقی عشق خدا به ذات خود را سبب آفرینش هستی میداند و معتقد است هر چه در جهان هست جلوهای از همان حقیقت واحد میبـاشد. او در بیان وحدت وجود زبانی ویژهی خود دارد. همه میگـفتند جز خدا هیچ چیز وجود ندارد، امّا او میگـوید جز عشق هیچ چیز وجود ندارد. مقصود او از عشق، همان سرچشمهی وجود است. وی اسما و صفات حق را عین ذات او میداند و میگـوید عالم مجموعهی اسمای تحقّق یافته است و هر موجودی، مظهر اسم مخصوص از نامهـای حق – تعالی- میبـاشد. او اسما و صفات را حجاب ذات خدا میداند و معتقد است ذات اقدس خداوند به وسیلهی صفات او پوشیده شده تا هیچ کس او را چنان چه هست، نبیند و نشناسد. او در بسیاری از اشعارش به تزکیه? درون و پالایش نفس و زدودن زنگارها اشاره کرده است و برای «دل» جایگاهی والا در نظر گرفتهاست و تمام ارکان عالم را متأثّر از احوالات دل میداند. در نگاه او هیچ موجودی به پای دل نمیرسد و تمام اسرار هستی را نقش بسته بر لوح دل میداند. در نگاه او، گمشدهی آدمی درون خود اوست و اگر با چشم حقیقتبـین خود نگاه کنیم، خدا را در وجود خود می?ـابیم. عراقی عارف جمالگـرا و شاهدبازی است که همه چیز را از دریچه? عشق مینـگرد و به گفته? خودش، آیین و مذهبی جز عشق ندارد. از این رو، در بیان هر مسأله? عرفانی از زبان عشق بهره میگـیرد و آن را به صورت عاشقانه- عارفانه مطرح میسـازد. به اعتقاد او، تمام عشق ها به عشق حقیقی ختم میشـود و در واقع عشق مجازی وجود ندارد و همهی عشقهـا، عشق به خداست. عشق از جمله اصلی و محوری عرفان عراقی و نگرش وحدت وجودی اوست که بدون درک و التزام آن، عملاً تمام عوامل دیگر منفعل میشـوند. از نظر او، عشق انواعی دارد و به عشق عام و عشق خاص تقسیم میشـود. او به سریان عشق در تمام موجودات عالم معتقد است و کاینات عالم را در جوش و خروش رسیدن به معشوق، اینگـونه به تصویر میکـشد: کرده عکس روی تو آیینه? دل گلشنــی بلبل جان غلغلــی در گلستــان انداختـه یک نظر کرده، خروش از عالمی برخاسته یک سخن گفته، غریوی در جهان انداختـه از سماع آن سخن مستان عشقت صبح وار جامه پاره کرده و جـان در میان انداختـه (عراقی، 1372: 6) به طورکلّی میتـوان گفت محور تمام عقاید وافکار عراقی، عشق و اصل وحدت وجود اســت کـه صورت عاشــقانهی این نظریّه را از طریق صدرالدّین قونــوی و آثار مشایخ پیشین دریافت کرده است. آیین عشق و همه اویی، بیش از هر چیز مورد علاقهی طبع عاشقپـیشهی اوست. مکتب عراقی مبتنی بر سُکر است، در حـالی که پشـتوانهی آن، تعـالیم قــرآن، حــدیث و شریعت میبـاشد؛ امّا رکـــن اصلــــی و اســاسی عــــرفان او عشـــــق میبـاشد. او مفتون و مجذوب عشق است. به گفتهی خود او: در جهان غیر عشق نپرستم عشقبازیست رســـم و آیینم از مطالعه و بررسی آثار فخرالدّین ابراهیم عراقی چنین برمیآید که به شدّت تحت تأثیر مکتب ابنعـربی میبـاشد. او از پیروان ابنعـربی است و در بسیاری از موارد، مخصوصاً در مسأله? وحدت وجود به عقاید وی نزدیک میشـود، به گونهای که او را میتـوان میراث دار وحدت وجود ابنعـربی دانست. به طور کلّی، عرفان عراقی مبتنی بر وحدت وجود است و ندای «همه اوست» را در همه جا منتشر میسـازد. وی این اندیشه را در لمعات - که پس از استماع آرای ابنعـربی در مجلس درس قونوی تدوین گردید- با ظرافت خاصّی توجیه و تقریر نمودهاست. عراقی به هر چه مینـگرد، چهره? حق را میبـیند و جز او را نمیبـیند. وی وجود را امری واحد میداند که جز او حقیقت دیگری وجود ندارد. به اعتقاد او هنگامی که حجابهـا کنار رود، سالک به حقیقت مشاهده میکـند که جز او هیچ نیست. تأکید عراقی بر موضوع خودشناسی، در اینجـا معنا می?ـابد که انسان بداند وجودی جز وجود حق وجود نداشته و هر چه هست، اوست. در این مرحله، تمامی تضّادها از بین میرود و انسان، محلّ تجلّی اسما و صفات خداوند میگـردد. این پدیده، انسانکـامل است که نمونه? کامل آفرینش میبـاشد. او انسانکـامل را برتر از تمام موجودات هستی میداند. انسانکـامل عراقی، انسانی است که از اوصاف و صفات رذیله به دور باشد و عمل صالح انجام دهد. انسانکـامل او، انسان عاشق است و به عقیدهی او فقط عاشقان شایستهی رسیدن به چنین جایگاهی هستند. عراقی عشق خدا به ذات خود را سبب آفرینش هستی میداند و معتقد است هر چه در جهان هست جلوهای از همان حقیقت واحد میبـاشد. او در بیان وحدت وجود زبانی ویژهی خود دارد. همه میگـفتند جز خدا هیچ چیز وجود ندارد، امّا او میگـوید جز عشق هیچ چیز وجود ندارد. مقصود او از عشق، همان سرچشمهی وجود است. وی اسما و صفات حق را عین ذات او میداند و میگـوید عالم مجموعهی اسمای تحقّق یافته است و هر موجودی، مظهر اسم مخصوص از نامهـای حق – تعالی- میبـاشد. او اسما و صفات را حجاب ذات خدا میداند و معتقد است ذات اقدس خداوند به وسیلهی صفات او پوشیده شده تا هیچ کس او را چنان چه هست، نبیند و نشناسد. او در بسیاری از اشعارش به تزکیه? درون و پالایش نفس و زدودن زنگارها اشاره کرده است و برای «دل» جایگاهی والا در نظر گرفتهاست و تمام ارکان عالم را متأثّر از احوالات دل میداند. در نگاه او هیچ موجودی به پای دل نمیرسد و تمام اسرار هستی را نقش بسته بر لوح دل میداند. در نگاه او، گمشدهی آدمی درون خود اوست و اگر با چشم حقیقتبـین خود نگاه کنیم، خدا را در وجود خود می?ـابیم. عراقی عارف جمالگـرا و شاهدبازی است که همه چیز را از دریچه? عشق مینـگرد و به گفته? خودش، آیین و مذهبی جز عشق ندارد. از این رو، در بیان هر مسأله? عرفانی از زبان عشق بهره میگـیرد و آن را به صورت عاشقانه- عارفانه مطرح میسـازد. به اعتقاد او، تمام عشق ها به عشق حقیقی ختم میشـود و در واقع عشق مجازی وجود ندارد و همهی عشقهـا، عشق به خداست. عشق از جمله اصلی و محوری عرفان عراقی و نگرش وحدت وجودی اوست که بدون درک و التزام آن، عملاً تمام عوامل دیگر منفعل میشـوند. از نظر او، عشق انواعی دارد و به عشق عام و عشق خاص تقسیم میشـود. او به سریان عشق در تمام موجودات عالم معتقد است و کاینات عالم را در جوش و خروش رسیدن به معشوق، اینگـونه به تصویر میکـشد: کرده عکس روی تو آیینه? دل گلشنــی بلبل جان غلغلــی در گلستــان انداختـه یک نظر کرده، خروش از عالمی برخاسته یک سخن گفته، غریوی در جهان انداختـه از سماع آن سخن مستان عشقت صبح وار جامه پاره کرده و جـان در میان انداختـه (عراقی، 1372: 6) به طورکلّی میتـوان گفت محور تمام عقاید وافکار عراقی، عشق و اصل وحدت وجود اســت کـه صورت عاشــقانهی این نظریّه را از طریق صدرالدّین قونــوی و آثار مشایخ پیشین دریافت کرده است. آیین عشق و همه اویی، بیش از هر چیز مورد علاقهی طبع عاشقپـیشهی اوست. مکتب عراقی مبتنی بر سُکر است، در حـالی که پشـتوانهی آن، تعـالیم قــرآن، حــدیث و شریعت میبـاشد؛ امّا رکـــن اصلــــی و اســاسی عــــرفان او عشـــــق میبـاشد. او مفتون و مجذوب عشق است. به گفتهی خود او: در جهان غیر عشق نپرستم عشقبازیست رســـم و آیینم

منابع مشابه

بازتاب اندیشه های عرفانی فخرالدین ابراهیم عراقی در آثار او

از مطالعه و بررسی آثار فخرالدّینابراهیم عراقی چنین برمیآید که به شدّت تحت تأثیر مکتب ابنعـربی می باشد. او از پیروان ابنعـربی است و در بسیاری از موارد، مخصوصاً در مسأله? وحدت وجود به عقاید وی نزدیک می شود، به گونهای که او را می توان میراث دار وحدت وجود ابنعـربی دانست. به طور کلّی، عرفان عراقی مبتنی بر وحدت وجود است و ندای «همه اوست» را در همه جا منتشر میسـازد. وی این اندیشه را در لمعات - که پس از اس...

15 صفحه اول

رموز و اشارات عرفانی در غزلیات فخرالدین عراقی

تأمل دراندیشه­های شاعران از پژوهش­های مهم ادبی به شمار می آید .یکی از این اندیشه­ها یا مضامین، عرفان است.عرفان با ادبیات بویژه ادبیات فارسی پیوندی ناگسستنی دارد.از زمانی که عرفان راه خود را درشعر فارسی باز­کرد و مضامین عرفانی برپایۀ عشق به ذات پروردگار به رشتۀ نظم کشیده شد ، ادبیات فارسی شکوفا شد وتکامل یافت .یکی از شاعرانی که می­توان اشارات عرفانی را در اشعارش به خصوص غزلیاتش دید، فخرالدین عرا...

متن کامل

رموز و اشارات عرفانی در غزلیات فخرالدین عراقی

تأمل دراندیشه­های شاعران از پژوهش­های مهم ادبی به شمار می آید .یکی از این اندیشه­ها یا مضامین، عرفان است.عرفان با ادبیات بویژه ادبیات فارسی پیوندی ناگسستنی دارد.از زمانی که عرفان راه خود را درشعر فارسی باز­کرد و مضامین عرفانی برپایۀ عشق به ذات پروردگار به رشتۀ نظم کشیده شد ، ادبیات فارسی شکوفا شد وتکامل یافت .یکی از شاعرانی که می­توان اشارات عرفانی را در اشعارش به خصوص غزلیاتش دید، فخرالدین عرا...

متن کامل

دگرگونی ونوگرایی تمثیل درنظریه وحدت وجود و وحدت شهود (با تکیه بر از آثار سنایی و فخرالدین ابراهیم عراقی)

 دیدگاه و اندیشه عرفای بزرگ در هر طبقه یا مسلک عرفانی در مواجهه با مسائل معرفتی و ارتباط انسان با پروردگارو جهان هستی، در اعصار و ازمنه، با هم متفاوت بوده است. هر یک از نگرش­های فکری – عرفانی تحلیل خاصی از معرفت داشته، برای بیان مواجید عرفانی خود، به طور خاص، از روش نوشتاری منحصر به فرد و یا با یک اندیشه ویژه که حاصل تلاش گروهی از عرفای بزرگ بوده بهره برده است؛ اگرچه بررسی آثار، اقوال و ساختار ...

متن کامل

مفاهیم عرفانی و بازتاب هنری ان در دیوان فخرالدین عراقی وابن فارض مصری

مفاهیم عرفانی و بازتاب هنری آن در دیوان فخرالدّین عراقی و ابن فارض مصری چکیده پژوهش حاضر، مطالعه ای تطبیقی در چارچوب مکتب ادبیّات تطبیقی آمریکایی است که به منظور کشف روابط فرهنگی و ادبی، دو زبان فارسی و عربی صورت پذیرفته است، به همین سبب موضوع مفاهیم عرفانی و بازتاب هنری آنها در دیوان دو شاعر ایرانی و عرب؛ یعنی فخرالدّین عراقی و ابن فارض مصری مورد واکاوی قرارگرفت. چون در قرن هفتم یکی از اصلی ت...

زن از دیدگاه فخرالدین عراقی

در عرفان اسلامی از قر نها پیش برخورد بسیار پیشرفته ای با زنان وجود داشتهو در مواردی که لازم بوده مانند مراحل خودسازی و سیر و سلوک، هیچ تفاوتیبین زن و مرد قائل نشده و در مواردی حتی زن را والاتر و ارزشمندتر در نظرگرفته و حقوق فوق العاده ای برای زن قائل بوده است که چون بر پایه دو عنصراصلی یعنی «معنویت و عشق » بوده، زن را به مقام و ارزش شایسته او می رساندو زنان می توانند یکی از واسطه های برتر در عر...

متن کامل

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید

ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده

{@ msg_add @}


نوع سند: پایان نامه

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی - پژوهشکده ادبیات

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023